پرورش آزمایشگاهی نخستین مغز مشابه مغز انسان دانشمندان در وین برای اولینبار مغزی ۴ میلیمتری ساخته اند که اندازهی مغز جنین ۹ هفتهای است و برخی از پیچیدگیهای مغز انسان را داراست. این مغز مینیاتوری میتواند در تلاش برای درمان بیماریهایی مثل شیزوفرنی مفید باشد. نانوسلولز؛ ابرمادهای انقلابی به ضخامت پوست آیا میتوان قایقی نیم کیلوگرمی ساخت که ۵۰۰ کیلوگرم بار حمل کند. آیا میتوان تلویزیونی تولید کرد که صفحه نمایش آن به ضخامت کاغذ دیواری باشد و روی دیوار نصب شود. نانوسلولز قرار است به همه این رؤیاها جامه عمل بپوشاند. استفاده از قرص های اعصاب خطر ابتلا به آلزایمر را دو برابر می کند نتایج تحقیقات یک پژوهشگر صاحب نام فرانسوی که به تازگی بخشهایی از آن انعکاس داده شده، محافل تخصصی و پژوهشی علم پزشکی و خصوصاً صنایع داروسازی را دگرگون ساخته است.به گفتۀ بسیاری از دانشمندان و کارشناسان فعال در حیطۀ صنعت داروسازی و بهداشت عمومی، هنگامی که نتایج کامل تحقیقات پرفسور "برنار بگو" تا پایان سال جاری منتشر شود، بدون شک همانند بمبی نه تنها در فرانسه، بلکه در تمامی محافل پزشکی و نهادهای بهداشت عمومی جهانی صدا خواهد کرد و واکنشهای بسیاری را بههمراه خواهد داشت |
هر کس در زندگی به مدد حواس با محیط روبرو می شود، و با ادراکات پراکنده خود، تا اندازه ای به شناسائی نمودهای هستی نایل می آید. چنین شناسایی که وسیله ی لازم حیاتِ عملی می باشد ساده ، سطحی و خصوصی است و انتظار نمی رود که به حد کفایت با واقعیت سازگار باشد در هر زمان شناسائی که مقرون به واقعیت باشد علم شمرده می شود هدف علم و همچنین سایر فعالیت های بشری غلبه بر واقعیت و تسهیل زندگانی واقعی انسان است. علم با شناختن قوانین واقعیت، انسان را قادر به پیش بینی و تنظیم نقشه می کند و بر واقعیت چیره می سازد. چون شناخت واقعیت فقط با تجربه و مداخله درواقعیت میسر می شود، از این رو روش های همه علوم - ریاضی و فیزیکی و زیستی واجتماعی - مبتنی بر تجربه دقیق است، و در این صورت می توان گفت که علم شناسایی واقعیت است، از طریق تجربه اما در این شک نیست که تجربه علمی نیازمند توجیه و تبیین است، و طرز تفکر یا فلسفه عالمان نیز، در تجربیات آن ها دخالت می کند. بنابر این باید بگوییم که علم شناسایی واقعیت است از طریق تجربه، به اتکای یک فلسفه این را هم می دانیم که شناسائی بشری در هر مورد، دو وجه جدایی ناپذیر دارد: وجه ادراکی و وجه عاطفی، وجه ادراکی خبر از محیط می دهد، و وجه عاطفی نمایش گر حالات درونی ارگانیسم است. شناسائی علمی ناگزیر شامل هر دو وجه است: ادراک محض نیست بلکه جنبه عاطفی نیز دارد. با این وصف تکیه شناسائی علمی بر جنبه ادراکی واقعیت است عالم حقیقی میکوشد تا آنجا که می تواند محیط را برکنار از کیفیت درونی ارگانیسم بسنجد و بشناسد. به عبارت دیگر علم جنبه کمی واقعیت را مورد تاکید قرار می دهد. بنابر این می توان در تعریف علم چنین گفت: شناسائی واقعیت از طریق تجربه، با اتکای فلسفه با تاکید بر کمیت، نسبت وجه ادراکی به وجه عاطفیِ شناسائیِ علمی، در مورد همه علوم یکسان نیست، چنانکه جنبه ادراکی ریاضیات از سایر علوم بیشتر است. ولی هیچ علمی نیست که سراسر برکنار از جنبه عاطفیِ شناسائی، یعنی حالات ارگانیسم باشد. حتی ریاضیات که «ادراکی ترین» علوم است، ذهنی و ناچار به حیات درونی ما بستگی دارد پوشیده نیست که علم بشری، وابسته به حواس و تجربیات انسان است و مانند هر گونه شناسایی دیگر، در جریان زمان به تناسب نیازمندی های حیاتی انسان دگرگون می شود و در اثر افزایش تجارب نسل ها، پیوسته دقت و وسعت بیشتری می یابد. پس باید پذیرفت که علم نوعی شناسائی نسبی یا متغیر است اما چون شناسائی علمی، در عمل بر واقعیت منطبق می شود، پس در عین نسبی بودن، معتبر و حقیقی است به عبارت دیگر، علم تا آن درجه که در عمل با واقعیت تطبیق می کند، قابل استناد و مطلق می باشد علم و عمل لازم و ملزوم یکدیگرند. مقتضیات عملیِ متغیرِ حیات، همواره انسان را به شناسائی های جدید می کشاند، و شناسائی های جدید، سبب دگرگونی مقتضیاتِ عملی می شود |